کمیل جانکمیل جان، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

شاهزاده کوچولویی به نام کمیل

شرکت در مسابقه عکس کودک مدیسه

پسر قشنگم راستی باید بگم که عکس تو رو برای مسابقه عکس کودک مدیسه گذاشتم باید لایکت کنند تا برنده بشی.  آخه گفته بودند اگر کودکی رو می‌شناسید که خوش‌تیپ هستش  عکسش رو می‌تونید شرکت بدید. من هم عکس تورو گذاشتم. امیدوارم بتونم تبلیغات خوبی برایت بکنم تا تو برنده باشی. تا به الان که تنها 14 نفر لایکت کردند امیدوارم بازم لایکت بکنند و تو برنده بشی.  اینم عکسی که برایت گذاشتم. ...
28 آذر 1394

تولد هفت سالگی کمیل جون در مهد بنفشه

سلام عزیزم بالاخره موفق شدیم بعد از محرم و صفر یه وقت با توجه به اینکه وقت‌های عموهادی در مهد پر بود برایت بگیریم و جشن تولد شما را در مهد جشن بگیریم. من و تو هر دو خیلی خوشحال بودیم. بابا که طبق معمول همیشه گفت که نمی‌یاد و تنها مهمان این جشن من بودم. مامان آنوشا و آنوشا رو هم دعوت کر ده بودم که نتوانستند بیایند. جشن خوبی شد بچه‌ها هم با همکاری‌شون باعث شدند به تو بیشتر خوش بگذره. کیک شما رو هم امسال انگری برد سفارش دادم ولی یادم رفت از اون عکس بگیرم و برایت بذارم توی سایتت یادگاری بمونه چون خیلی تولدت شلوغ بود و چون دست تنها هم بودم نتونستم خوب عکس و فیلم بگیرم ولی همین چندتایی که گرفتم رو برایت می‌ذارم به عنوان یا...
28 آذر 1394

تولدت مبارک (7 سالگی)

کمیل عزیزم تولدت مبارک 6 آذر هفت سالت هم تمام شد و وارد 8 سال شدی. و کلی بزرگ‌تر و البته آقاتر شدی. دوست دارم عزیزم. امسال کلاس اول هستی و معلمت خیلی تند داره حروف رو آموزش میده به طوری که هر هفته تقریباً دو حرف یاد می‌گیری و خیلی کلمات را می‌توانی بنویسی.  به خاطر اینکه صفر هنوز تموم نشده و توی مهد قراره که تولدت روز بگیریم به همین خاطر یک تولد سه نفره توی خونه یعنی من و تو و بابارضا برایت گرفتیم. کیک کوچولوی باب اسفنجی گرفتیم و خیلی خوشحال شدی. و انشاءآلله قراره که در مهد بعد از صفر تولدت را جشن بگیریم.  این روزها مامان حال و احوالش زیاد مساعد نیست. نمی‌دانم چرا سردردهای شدید دارم و البته حوصله سرکار آمد...
9 آذر 1394
1